به گزارش نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه، مشروح یادداشت حجتالاسلاموالمسلمین سیدقریشی، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری به شرح زیر است.
مشورت و تبادلنظر با عالمان دین و فرزانگان، رمز سامان گرفتن امور
در بخشی از عهدنامه امیرالمؤمنین خطاب به مالک اشتر آمده است: و اكثِر مُدارسة العلماء و مناقشة الحكماء، فى تثبيت ما صلح عليه امر بلادك و اقامة ما استقام به الناس قبلک - براى تقويت عواملى که اوضاع سرزمين تو (مصر) را به سامان میآورد و پيش از تو کار مردم بهوسیله آن عوامل درستى و سامان میگرفت، با دانشمندان و فرزانگان بسيار به گفتگو و تبادلنظر بپرداز.
ابتکار امام خمینی (ره) در نامگذاری روزی به نام روز «وحدت حوزه و دانشگاه»
نامگذاری روزی به نام روز «وحدت حوزه و دانشگاه» از ابتکارات و یادگارهای ارزشمند امام بزرگوار ماست و این مسئله هم مانند همه تدابیر و تصمیمهای مهمی که آن حکیم عالیمقام و آن انسان والا و بصیر در جریان صحیح و اسلامی جامعه ما، مطرح کردند؛ یکی از برکات وجودی ایشان بوده و هست و انشاءالله خواهد بود.
هدف مشترک حوزه و دانشگاه: ایجاد جامعه اسلامی مستقل و پیشرو
وحدت حوزه و دانشگاه یعنی وحدت در هدف و هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه امام، جامعه پیشاهنگ، جامعه الگو حرکت نمایند؛ مسیر پیش رو از «انقلاب اسلامی» آغاز و به تشکیل «نظام اسلامی» و «دولت اسلامی» منجر شد و انشاءالله «جامعه اسلامی» و «تمدن اسلامی» گامهای بعدی این مسیر خواهد بود.
پابهپا بودن علم و دین
در نظام اسلامی، علم و دین پابهپا حرکت میکنند؛ مؤسسه علم و دین دو شعبه دارد، یک شعبه حوزههای علمیه و شعبه دیگر دانشگاهها، پس علم و دین در این مجموعه در کنار هم هستند و باید باهم مرتبط و به هم خوشبین باشند تا بتوانند باهم کار کنند و از یکدیگر استفاده کنند.
جدایی دین و حوزه از دانشگاه، ساختهوپرداخته استعمارگران
بیگانه کردن محیطهای دانشگاهی با دین، هدف و برنامهای بسیار روشن و زیرکانه بود، زیرا اگر دین در دانشگاه نباشد کسانی که در چنین فضایی پرورش مییابند، سردمداران اداره زندگی مردم خواهند بود و به سهولت جامعه را به سمت بیدینی سوق خواهند داد و این برنامهای بود که استعمارگران برای پیشبرد اهداف خود در جوامع اسلامی اجرا کردند.
وقتی استعمارگران، نقشههای فتوحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود را طراحی میکردند، به یک مانع عمده برخورد کردند و آن، اعتقادات دینی ملتها بود.
البته اعتقادات دینی، همهجا مزاحم تجاوزطلبی استعمارگران نیست؛ آن دین تحریفشده، دینی که ساختهی دست قدرتها باشد، بهطور طبیعی با قدرتها معارضهای ندارد اما اسلام مصداق تام و تمام آن دینی بود که با حمله و یورش همهجانبه و متجاوزانهی دول استعماری به مناطق اسلامی، حقیقتاً معارضه میکرد و استعمارگران در مطالعات خودشان، این حقیقت را آموختند.
مفهوم وحدت حوزه و دانشگاه، یکی کردن و همشکل کردن این دو نهاد نیست
وقتى ما «وحدت حوزه و دانشگاه» را عنوان مىکنیم، بدیهى است مقصود این نیست که این دو را در عالم واقعیت به یکچیز تبدیل کنیم؛ زیرا اگرچه درگذشته، در حوزههاى علمیه، همان دروسى خوانده مىشد که امروز در دانشگاهها خوانده مىشود، اما حتی اگر فرض کنیم آن دروس حوزههاى علمیه، همان پیشرفتى را که تا امروز کرده است، مىکرد؛ باز امروز بهمقتضای تخصّص و تشعُّب علوم، هر گروه باید کار و درس خودش را دنبال کند؛ اما عدهای متأسفانه همین موضوعِ به این روشنى و وضوح را ندیده گرفتند و دربارهى غلط بودن و عدم امکان شعار وحدت حوزه و دانشگاه قلمفرسایی کردند.
مشکل بشریت دوری از دین و معنویت
نظامهای ساختهوپرداخته فرهنگ غرب در بخش ابزار و وسایل زندگی پیشرفتهای زیادی به دست آوردهاند؛ اما ازنظر جهتگیری و بینش صحیح انسانی، عقبمانده هستند و آکنده شدن دنیا از ظلم و جور نیز از همین امر ناشی میشود بنابراین چنین پیشرفتی برای بشر مضر است و اوضاع حاکم برجهان امروز نشان میدهد که بال معنویت انسانیت شکسته است.
اسلام انزوای از دنیا و زندگی را بهروشنی رد کرده است و اگر جامعهای تنها به جنبههای معنوی بپردازد و از پیشرفتها و نوآوریهای علمی و پرورش انسانهای دانشمند غفلت کند، خود را از داشتن یک بال سعادت محروم کرده است.
مفهوم از این وحدت و همکاری کامل کردن ملت و کشور ایران و حرکت در دو خط موازی و برای یک هدف مشترک است؛ دانشگاههای ما باید محیط دینی باشند و دانشجویان متدین باید احساس کنند که فضای عمومی دانشگاه به آنها کمک میکند.
حوزه و دانشگاه، دو نهاد اصیل علمآموزی
برای داشتن یک جامعه متعادل ما نیاز به دو نهاد علمی داریم؛ یکی متوجه به کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگی است که تحت عنوان «حوزه» شناخته میشود و کارکردش تحقیق در مسائل دینی و فراگرفتن احکام الهی در همه شئون زندگی - نهفقط در آنچه مربوط به کُنج محراب یا خانه است بلکه در قلمرو وسیع زندگی بشر – است؛ این گروه این را باید یاد بگیرند، احکام جدیدش را تحقیق کنند، ناخالصیها و ناسرهها را از آن بزدایند و آن را با زبان مناسب در هر جامعهای و هرزمانی و هر مخاطبی به رساترین شکل ممکن به مخاطبین برساند؛ این وظیفه آن نهاد حوزهای است و اسمش حوزه علمیه است.
یک نهاد دیگر داریم که کارکرد این نهاد، ناظر به اداره امور زندگی مردم -منهای مسائل مربوط به دین – است؛ این نهاد هم مشغول فراگیری دانشهایی است که مسائل زندگی روزمره انسان نظیر اقتصاد، سلامت، بهداشت و علوم فنی و ... را به سامان برساند و این فنون و علوم را فرابگیرد و آنها را برای پیاده شدن در جامعه آماده کند؛ تحقیقات نو، از سرتاسر جهان را کسب کند و خودش بهنوبه خود، تازههایی در این دانشها بیافریند و به بشریت عرضه کند.
حالا اگر هردوی این نهادهای دانشجویی خوب کار کنند و باهم رابطه متقابل دوستانه و از خود دانستن یکدیگر داشته باشند معنایش این خواهد شد که این جامعه، هم دینش، هم دنیایش آباد خواهد شد. آنها جهتگیری زندگی او را تصحیح میکنند و اینها حرکات زندگی او را تسهیل میکنند. آنها فکر و ذهن و روح او را آنچنانکه از زشتیها و نادرستیها میآلایند که بفهمد به کجا باید حرکت کند و اینها وسیله این حرکت را به دست او میدهند تا حرکت کند و نتیجه این امر، تشکیل یک جامعه اسلامی مستقل، پیشرو و قدرتمند است.