مذهبی
راز اشک برای سیدالشهدا (علیه اسلام)
در این نوشته که از بیانات حضرت آیت‌الله جوادی آملی استخراج‌شده است، راز گریه و اشک بر اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و اثرات آن در زندگی بیان می‌شود.
راز اشک برای سیدالشهدا (علیه اسلام)
روز اول محرم، وجود مبارک امام هشتم بسیار غمگین بود. ابن شبیب به خدمت حضرت مشرف شد، دید حضرت بسیار غمگین است. عرض کرد: چرا غمگین هستید؟ فرمود: امروز اول محرم است. تو اگر بخواهی گریه کنی، اگر می‌خواهی برای چیزی گریه کنی، بر ابی‌عبدالله گریه کن! برای اینکه او که رفت، نگذاشتند جامعه ما طعم عدالت را بچشد، طعم عقل را بچشد... سالار شهیدان را مظلومانه شهید کردند...
ایام متعلق به این خاندان و عرض ادب کردن به این‌ها برای خود ما فضیلت است. چون گریه کردن ما را مسلح می‌کند. شما در دعای کمیل می‌خوانید که گریه سلاح مؤمن است، اسلحه مؤمن است. اگر کسی اهل جهاد بود، خواست مبارزه کند، با دست‌خالی که نمی‌تواند بجنگد. اگر خواست با دشمن بجنگد، سلاح او تفنگ است، گلوله است و... اگر هم خواست با غرور و منیت و خودخواهی و نفس اماره بجنگد، این در دعای کمیل آمده است: و سلاحه البکاء (۱)
این گریه خالصانه به درگاه خدای سبحان، آدم را مسلح می‌کند؛ یعنی آدم را از غرور، از تعدی، از ظلم و از خودبینی نجات می‌دهد، از احسن اثاثاً و رؤیا (۲) نجات می‌دهد، از طمع نجات می‌دهد. حالا گریه خاضعانه در عبادت و غیر عبادت یک اثر دارد، گریه برای سالار شهیدان یک اثر دارد. این گریه ما را به ولایت نزدیک می‌کند، به امامت نزدیک می‌کند، به علاقه به آن‌ها نزدیک می‌کند... انسان اهل گریه، رقیق‌القلب است؛ قسی‌القلب نیست. این‌که گفتند به مجالس حسین بن علی شرکت کنید؛ برای اینکه جامعه، بهترین راه زندگی‌اش همین است. آن‌هایی که با این معارف رابطه‌ای ندارند، بالاخره همیشه در زحمت‌اند. درباره خود سیدالشهدا، حسین بن علی بن ابیطالب (سلام‌الله‌علیه) گفتند: انبیای الهی گریه کردند، وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله علیه و آله) گریه کرد. فاطمه زهرا و علی بن ابیطالب (علیهما آلاف التحیه و الثناء) گریه کردند...
خیمه‌ها را علم کنید! وجود مبارک ابی‌عبدالله گفت: اینجا کجاست؟ اسامی این سرزمین را گفتند؛ نینوا و غاضریه و امثال‌ذلک را گفتند، بعد گفتند: کربلاست که حضرت فرمود: اینجا باید بارانداز کنیم. هاهنا مناخ رکابنا، هاهنا مذبح اطفال نا، هاهنا مقتل رجال نا (۳). اینجاست؛ بچه‌هایمان را ذبح می‌کنند، مردانمان را می‌کشند، فرزندان ما را به اسارت می‌برند، همین‌جاست. این را وجود مبارک ابی‌عبدالله از امیرالمؤمنین و از آبا کرامش شنیده بود؛ بیست سال قبل از جریان کربلا، امیرالمؤمنین وقتی از جنگ صفین برمی‌گشت، به این سرزمین که رسید از اسب پیاده شد؛ خاک را گرفت، بو کرد، دو رکعت نماز خواند، بعد فرمود: هاهنا، هاهنا. همین‌جاست، همین‌جاست... به حضرت عرض کردند: چی اینجاست؟ فرمود: هاهنا مصارع عشاق (۴). اینجا عاشقانی می آرمند.
حسین بن علی هم که دوم محرم وارد شد، فرمود: هاهنا، هاهنا. همین‌جاست، همین‌جاست. اینجا شهید می‌شوند، اینجا ذبح می‌شوند. اینجا سر می‌برند، اینجا اسیر می‌گیرند. اینجاست! فرمود: پیاده شوید! پیاده شدند؛ وقتی خواستند خیمه‌ها را علم بکنند، حضرت دستور داد خیام زن و بچه در وسط باشد. خیام بنی‌هاشم که محرم‌اند، اطراف خیام زن و بچه باشد؛ خیام اصحاب که به‌منزله پاسدار و نگهبانان این‌ها هستند، اطراف خیام بنی‌هاشم باشد؛ که با نامحرم‌ها هیچ رابطه‌ای نداشته باشند. این صحنه در روز دوم محرم، اتفاق افتاد. شب عاشورا که شد، عصر تاسوعا فرمود: همین نقشه و همین سامانه باشد، منتها این‌ها را جمع‌تر کنید. این طناب‌ها را به هم محکم گره بزنید؛ خیام بچه‌ها در وسط، خیام بنی‌هاشم اطراف، خیام اصحاب اطراف؛ اما فاصله کمتر، این طناب‌ها به هم گره بخورد که در این تاخت‌وتازها این خیمه‌ها نیافتد. اطراف خیام را گودال بکنید- این چون جایی که نهر روان دائمی است، اطرافش نی روئیده می‌شود- فرمود: این نی‌ها را بیاورید، در این گودال‌ها بریزید، آتش بزنید که فردا از پشت خیام کسی حمله نکند! این دستور را در شب عاشورا داد. فقط یک‌طرف جلوی خیام باز بود که این رزمنده‌ها به میدان می‌رفتند و اجسادشان را هم از همین راه به خیمه دار الحرب می‌آوردند. بقیه راه‌ها بسته بود؛ یعنی پشت اش گودال آتش بود... همین بود که وقتی عصر عاشورا به خیام حمله کردند، به زین‌العابدین (سلام‌الله‌علیه) گفتند: این‌ها دارند می‌آیند، بچه‌ها چه کنند؟ فرمود: فرار کنند، کسی در خیمه نباشد؛ عرض کرد: راه نیست! این‌ها از چه راه فرار کنند؟! تنها راهی که این خیام با میدان دارد، همین راه روبروست. اطرافش گودالی بود که آتش زدند که مبادا دشمن‌ها از پشت سر حمله کنند...

حکمت عاطفه نبوی
مکرر نقل کردند که وجود مبارک رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله در حالات گوناگون گاهی لبان مطهر ابی‌عبدالله را می‌بوسید، گاهی زیر گلوی حضرت را می‌بوسید. گاهی دکمه‌های ابی‌عبدالله را باز می‌کرد، از زیر گلو تا سینه را مکرر می‌بوسید. مردم نمی‌فهمیدند برای چه وجود مبارک پیغمبر این کارها را می‌کند! و با سایر بچه‌ها این‌طور عطوفانه رفتار نمی‌کرد...یک‌وقتی خون چشمان مطهر ابی‌عبدالله را گرفت و دید سینه مطهرش سنگین شده؛ فرمود: کیستی؟ جای بلندی نشسته‌ای! این‌جایی که تو الآن پا گذاشتی، مکرر پیغمبر بوسید... آن روز فهمیدند چرا وجود مبارک پیغمبر این‌قدر لبان حسین را می‌بوسید، گلوی حسین را می‌بوسید، سینه حسین را می‌بوسید. آن نقاط یا جای تیر شد یا جای سنگ یا جای نشستن شمر؛ والشّمر جالس علی صدره (۵)

پی‌نوشت:
 1. مفاتیح‌الجنان. دعای کمیل
2. مریم. آیه 47
3. بحارالانوار. ج ۴۴. ص ۳۸۳
4. بحارالانوار. ج ۱۴. ص ۵۹۲
5. بحارالانوار. ج ۸۹. ص 223

حضرت آیت‌الله جوادی آملی

کلمات کلیدی:
نظرات کاربران
کد امنیتی