سبک زندگی امام رضا علیهالسلام
برخی از ویژگیهای شخصی امام رضا علیهالسلام و رفتارهای ایشان با مردم عبارتاند از:
- امام رضا علیهالسلام به اخلاق عالی و ممتاز آراسته بود و بدین سبب دوستی عام و خاص را به خود جلب فرموده بود.
- او شبیهترین مردم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. رفتاری پیامبرگونه داشت و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام میشد.
- کسی را با عمل و سخن خود نمیآزرد.
- تا حرف مخاطب تمام نمیشد، سخنش را قطع نمیکرد.
- هیچ حاجتمندی را مأیوس بازنمیگرداند.
- در حضور میهمان به پشتی تکیه نمیداد.
- پیش روی کسی پای خود را دراز نمیکرد.
- هرگز به غلامانش دشنام نداد و با آنان مینشست و غذا میخورد.
- شبها کم میخوابید و قرآن میخواند.
- بیشتر اوقات از اول شب تا صبح شبزندهداری میکرد.
- هر سه روز یکبار قرآن را ختم و درآیات آن تفکر میکرد.
- کسی عالمتر و پرهیزکارتر از او نبود.
- در همهوقت ذکر خدا میگفت.
- بسیار روزه میگرفت.
- هرماه 3 روز حتماً روزه بود.
- در نهان بهویژه شبهای تاریک، بسیار به مردم احسان میکرد و صدقه میداد.
- کسی که از او تقاضایی داشت، اگر میتوانست بیدرنگ آن را برمیآورد تا مبادا از آن بینیاز گردد و فرصت از دست برود.
- با مردم به نرمی سخن میگفت.
- هیچگاه با سخنش کسی را نمیآزارد.
- امام علیهالسلام در تابستان روی حصیر و در زمستان روی پلاسی مینشست.
- نظافت را درهرحال رعایت میکرد و عطر و بخور بسیار به کار میبرد.
- عادتاً جامه ارزان و خشن میپوشید ولی در مجالس و ملاقات و پذیراییها لباس فاخر بر تن میکرد.
- غذا را آهسته و اندک میخورد و سفرهاش رنگین نبود.
- قبل از غذا دستها را میشست.
- چون صبح اول وقت نماز میگزارد تا برآمدن آفتاب در سجده میماند.
- سپس با مردم مینشست و سخن میگفت، یا سوار میشد و بیرون میرفت.
- در هر فرصت مقتضی مردم مسلمان را به وظایف خودآگاه میکرد.
- برای خنثی کردن توطئههای مأمون و اطرافیان او مراقبتی هوشیارانه داشت.
- بهطورکلی او دارای شخصیتی یگانه و صفاتی ویژه بود.
- و ازنظر شیعه امامیه آن حضرت دارای ملکه عصمت که از لوازم امامت است، بود.
یاسر خادم گوید: امام رضا علیهالسلام حتی در برخورد با غلامان و خادمان خود هرگز حاضر نبود که کرامت انسانی آنان را نادیده بگیرد و چیزی از حقوق آنان فروگذارد.
امام به خادمان خود میگفت اگر که مشغول خوردن طعام هستید و مرا بالای سرخود ایستاده دیدید مبادا از جای خود برخیزید مگر آنکه از خوردن فارغ شده باشید.
گاهی امام خادمش را صدا میزد به او میگفتند مشغول خوردن غذاست. امام میفرمود بگذارید غذایش تمام شود.
عنایات امام رضا علیهالسلام به علما و بزرگان
اعطاء حقیقت علم به علامه حسنزاده آملی:
آیتالله حسنزاده میگوید (1): در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى كه در مسجد جامع آمل، سرگرم بهصرف و تهجد، عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم؛ در رؤیاى مبارك سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل كردم و به زیارت جمال دلآرای ولیالله اعظم، ثامنالحجج، على بن موسیالرضا -علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیة و الثناء- نائل شدم.
در آن لیله مباركه قبل از آنکه به حضور باهر النور امام (علیهالسلام) مشرف شوم، مرا به مسجدى بردند كه در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و به من فرمودند: در كنار این تربت دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه برآورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى كه به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم.
سپس به پیشگاه والاى امام هشتم، سلطان دین رضا -روحى لتربه الفداء و خاك درش تاج سرم- رسیدم و عرض ادب نمودم، بدون اینکه سخنى بگویم، امام كه آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم میدانست فرمود: نزدیك بیا
نزدیك رفتم و چشم به روى امام گشودم، دیدم آب دهانش را جمع كرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود كه: بنوش، امام خم شد و من زیانم را درآوردم و با تمام حرص و ولع از كوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور كرد كه امیرالمؤمنین على علیهالسلام فرمود: پیغمبر اكرم (صلیالله علیه و آله) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم كه هزار در علم و از هر در هزار در دیگرى به روى من گشوده شد.
پسازآن امام (علیهالسلام) طى الارض را عمل به من بنمود، كه از آن خواب نوشین شیرین كه از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم كه روزى به گفتار حافظ شیرینسخن به ترنم آیم كه:
دوش وقـت سحـــر از غصه نجــــاتم دادند / و اندر آن ظلمـــت شـــب آب حیــــاتم دادند / چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى / آن شب قـــــدر كه این تازه بـــــراتم دادند
ضمانت چشم علامه توسط امام رضا علیهالسلام علامه حسنزاده آملی
علامه نقل کردهاند: اینجانب بنا بر فرموده شیخالرئیس كه فرمود: «از عوامل ضعف بینایى چشم، خوابیدن با شكم سیر است و لازم است بین غذاى شب و خوابیدن فاصله انداخت»، همیشه مقیّد بودم شام را سر شب صرف كنم تا فاصله موردنظر شیخ را مراعات كرده باشم كه مبادا خداینکرده چشمم كه یكى از مهمترین سرمایههای كسب دانش و پیمودن راه كمال است ضرر ببیند و این امر سبب شود كه از تحصیل علم و كمال بازبمانم یا در شب حتیالامکان از خوردن غذا خوددارى كنم.
ولى بااینهمه شبى از شبها (در شب چهارشنبه 29 جمادیالاولی 1405 قمرى برابر با اول اسفند 1363) شامم به تأخیر افتاد و متأسفانه بعد از شام خواب شدیدى بر من عارض شد.
براى اینکه فرموده شیخ را عمل كرده باشم، بلند شدم و شروع كردم به قدم زدن و تا دوازده نصف شب بیدار بودم، ولى بر اثر شدت حالت خواب نتوانستم از خوابیدن خوددارى كنم، لذا خوابیدم.
خواب شیرین بود و رؤیاى شیرینتر كه به زیارت حضرت ثامنالحجج، على بن موسیالرضا علیهالسلام تشرف حاصل كردم. در ابتدا به اشاره تفهیم فرمودند كه: چرا كمتر خودت را به ما نشان میدهی؟ و پسازآن به عبارت صریح به من فرمودند: اینقدر خودت را زحمت مده، ما چشم تو را تا آخر عمر ضمانت میکنیم... الحمدالله كه از این بشارت آن ولیالله اعظم كه به لقب ضامن هم شناختهشده است، برایم یقین حاصل است كه هر دو كریمه من تا آخرین دقایق عمرم بینا خواهند بود، چون ضامنشان معتبر است، چنانکه مشمول الطاف دیگر آن حضرت نیز بودیم و هستیم.
و آن حضرت فرمود: چرا كمتر خودت را به ما نشان میدهی؟ شاید علتش این بود كه در آن اوان، براثر تراكم اشتغال درس و بحث و تصنیف و تصحیح، مدتى به زیارت حضرت بى بى... فاطمه معصومه علیها السلام خواهر آن جناب توفیق نیافتم و تشرف حاصل نكردم. شگفت اینکه در آن شب اصلاً اندیشه آن ناب در خاطرم نبود.